حالم خوب نیست، از مردم خسته شده‌ام. تهمت، غیبت، … چه کنم؟ بریده‌ام، نفسم در این بلاد بالا نمی‌آید!
امام جواد فرمودند:
*"به سمت ‌حسین فرار کن"*

نگفتند به زیارت جدم برو، نگفتند پدرم را زائر شو، نگفتند حالا که رسیده‌ای به در خانه‌ی من غم مخور و آسوده باش.
اشاره کردند سمت کربلا و اباعبدالله. امر کردند فرار کن!
و او که عزم فرار دارد، می‌دود. هروله می‌کند. سر از پا نمی‌شناسد.
* * *
ما نیت‌مان نذر شهادت جوادالائمه بود، حواله شدیم به شب جمعه، شب زیارتی حضرت حسین (ع)؛ خیر است انشاالله.
تا دل‌خواسته‌ی شما از دردانه‌ی امام رئوف، حضرت رضا چه باشد و جان‌تان پای کدام روضه و توسل قرار بگیرد.
اگر اراده کردید بر روشن نگاه داشتن چراغ ساده و کوچک روضه‌ی کوچه‌های تاریک و محروم شهرمان، بسم‌الله.

غذای نذری شما به دست آنهایی می‌رسد که شاید مدتهاست حسرت زیارت مشهد بر دلشان مانده و وقتی نام امام رضا را می‌شنوند کاسه‌ی چشم‌شان از اشک پر می‌شود.
بندهای معامله با شما، وساطت و نوکری با ما.
??
این شب جمعه، در آستانه شهادت امام جواد، هفتمین مرحله توزیع موادغذایی هرچند سبک در مناطق محروم انجام می‌پذیرد.

(قسمت دوم)

حتما حتما داستان رو بخونید و از دست ندید.

واقعا رزق معنویتونه و فوق العاده تاثیر گذار و زیباست.

?البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کارخوبی می کنم که برای مردنم دعا می‌کنم.

♦️ نمی‌دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین ادعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه می دانستند.

خسته بودم و سریع خوابم برد..

?نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.

?بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده.. از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم و با ادب سلام کردم.

✨ایشان فرمود: با من چه کار داری؟چرا انقدر طلب مرگ می کنی !هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است ترسیده بودم.

♦️ اما با خودم گفتم:
اگر ایشان انقدر زیبا و دوست داشتنی است،پس چرا مردم از او می‌ترسند؟

?می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم من را ببرند. التماسهای من بی فایده بود.

✔️با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جای و گویی محکم به زمین خوردم..

? در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم،راس ساعت ۱۲ ظهر بود! هوا هم روشن بود، موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفت..

?در همان لحظات از خواب پریدم؛ نیمه شب بود.می خواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!

?روز بعد روز بعد دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس‌ها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفتند.

☑️ سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم.

? در مسیر برگشت در یک چهارراه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد …

?از سمت چپ با من برخورد کرد!
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و روی زمین افتادم.

? راننده پیاده شد و می لرزید‌

? با خودم گفتم:پس جناب عزرائیل بالاخره به سراغم آمد!

?به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقا ۱۲ ظهر بود و نیمه چپ بدنم خیلی درد میکرد…!

ادامه داد….

☺️التماس دعا✨?✨

نامه حوزه دفتر رئیس محترم قوه قضائیه به تمامی مردم:
اگر سند و مدارڪی از تخلفات بعضی از مسئولین شهر یا استان خود و یانارضایتی از مسئولین قوه قضائیه، قاضی، وڪیل، شهردار، اعضای شورای شهر، نماینده مجلس و رؤسای ادارات در دست دارید، اسناد را به صورت محرمانه و ناشناس، بدون نیاز به ذڪر مشخصات شخصی خود و تنها به عنوان شهروند به دفتر حضرت آیت اللّه رئیسی ارسال ڪنید تا فورا پیگیری شود.
?????
حوزه رياست قوه قضائيه آیت الله رئیسی:

تهران خيابان وليعصر (عج) خيابان پاستور
تلفن: ۶۶۹۵۲۵۳۶
معاونت قضايي قوه قضائيه :
تهران خيابان وليعصر(عج) بعد از چهار راه سپه كوچه سخنور
تلفن: ۶۶۳۴۵۶۳۷-۶۶۳۴۵۶۳۸
لطفاً به سایر گروه ها اطلاع رسانی ڪنید۰

?کانال “برترین واجب” ??

یه ضرب‌المثل کرونایی هم هست که میگه:

چه ساده دست از دنیا شستند
آنان که دستهایشان را خوب نشستند…??

ﺗﻨﻬﺎ ﺟﻤﻠﻪ ﺍی ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻋﮑﺴﺶ
ﮐﻨﻲ ﺑﺎﺯﻡ ﻫﻤﻮﻥ میشه :

” ﺍﻣﻴﺪ ﺁﺷﻨﺎﻳﺎﻥ ﺷﺎﺩﻱ ﻣﺎ “

ﺣﺎﻝ ﮐﺮﺩی؟
ﻧﻪ ﺧﺪﺍﻳﻲ ﺧﻼﻗﻴﺖ رو حال کردی…؟