کرامت امام رضا علیه السلام

 

✍️ریان يکوقت به خودش گفت: نکند اين آخرين سال من و آخرين ملاقات من باشد. نکند ديگر توفيق زيارت علي بن موسی الرضا را نداشته باشم. اينقدر منقلب شد که ديگر حوائج خودش يادش رفت. بعد هم آمد با امام خداحافظی کرد. سر و صورت و دست امام را بوسيد. از منزل امام بيرون رفت.
◽️وسط کوچه آمد. يکوقت خادم علی بن موسی الرضا صدايش کرد. برگشت، گفت: بيا امام با تو کار دارد. برمی‌گردد و می‌گويد: ديدم امام در آستانه در ايستاده است. به من گفت: ريان می‌خواهی جامه‌ای به تو بدهم که مدت‌ها در اين جامه عبادت کردم. اين را وصيت کنی با خودت دفن کنند. گفتم: اتفاقاً من قبل از اينکه شرفياب حضور شما شوم همين حاجت در ذهنم داشتم. فراموش کردم. حضرت جامه را به او داد. بعد فرمود: می‌خواهی چند درهمی به تو بدهم بروی بازار هرچه دوست داشتی دو تا انگشتری يا دو النگو برای دو دخترت بگيری و به عنوان هديه از ناحيه من بدهی؟گفتند: اتفاقاً اين هم دومين حاجتی بود که در ذهنم بود.
◽️کريم يعنی همين، به شما می‌بخشد قبل از اينکه از او درخواست کنيد. پس وقتی می‌گوييم: امام رضا کريم است، يعنی امام رضا کرامت، خوبی کردن به شما را اول وظيفه خودش می‌داند. دوم يعنی امام رضا معطی قبل از سؤال است.
?وقتی ما رنگ و بوی امام رضا علیه السلام را می‌گيريم که اين منطق و تفکر در ما ایجاد شود

@hamidnaderighahfarokhi

موضوعات: اخلاق  لینک ثابت



[دوشنبه 1399-04-16] [ 12:46:00 ب.ظ ]