دعای عظم البلا
 
مرکز تخصصی معصومیه سلام الله علیها شهرکرد
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





جستجو





موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اخلاق
  • اطلاعیه
  • اعیاد شعبانیه مبارک
  • المپیاد
  • امامت مبارک
  • امتحانات
  • انفاق در راه خدا
  • ایام فاطمیه
  • بدون موضوع
  • بسیج
  • بهداشت
  • تاییدیه ایران داک
  • تبریک هفته پژوهش
  • تجلیل فعالان پژوهشی
  • ترجمه های نهج البلاغه
  • تسلیت
  • تلنگر
  • توان افزایی پژوهشی
  • تکنیکهای مقاله نویسی
  • جشن فارغ التحصیلی
  • جشنواره علامه حلی (ره)
  • جلسه توجیهی
  • جلسه دفاع
  • جلسه دفاع
  • جلسه دفاع در استان
  • جلسه هیات امنا
  • حدیث
  • حدیث
  • حدیث -اهمیت پژوهش
  • حدیث2
  • حضور طلاب در فضای مجازی
  • حکمت
  • خنده
  • دانش آموختگان
  • دفاع
  • دفاع پاان نامه
  • دفاع پایان نامه
  • دل نورانی
  • دهه کرامت
  • دومین جلسه دفاع
  • راه کارهای انتخاب موضوع
  • رتبه اول جشنواره علامه حلی (ره)
  • رسانه ومهدویت
  • رمضان
  • سلامت
  • سیاسی
  • شعر
  • شهادت
  • عضویت در گروه کوثر نت
  • عید غدیر
  • عید قربان
  • فرهنگ
  • فصلنامه
  • فصلنامه تخصصی
  • فصلنامه تخصصی
  • فلسفه اربعین
  • ماه رمضان
  • محرم
  • مداحی
  • مراحل نگارش مقاله
  • مسابقه
  • مسابقه
  • مسابقه
  • مشاوره
  • مشاوره
  • معرفی کتاب
  • معرفی کتاب
  • معرفی کتاب
  • مناسبتی
  • مناسبتی
  • مناسبتی
  • مهارت
  • مهارت افزایی کامبیوتر
  • میلاد کریم اهل بیت
  • نشریه
  • نشست
  • نشست علمی - پژوهشی
  • نشست پژوهشی
  • نشست پژوهشی
  • نشست پژوهشی
  • نقد
  • نمایشگاه
  • نیمه شعبان
  • هفته وحدت
  • هفته پژوهش
  • هفته کتاب
  • هفته کتابخوانی
  • هم اندیشی
  • هم اندیشی
  • همکاری حوزه ودانشگاه
  • وحدت حوزه ودانشگاه
  • ورودی زیبا
  • ولادت
  • پژوهشگر موق
  • پژوهشگر موق
  • چکیده پایان نامه
  • چکیده پایان نامه
  • چکیده پایان نامه 2
  • کارگاه
  • کارگاه
  • کارگاه تقویت مهارت پژوهشگری
  • کارگروه
  • کرسی آزاد اندیشی
  • کرسی اسفند ماه
  • کوثرنت
  • گامهای مقاله نویسی




  • Random photo

    ساعت‌خوب‌من‌همگی‌در‌حـــــرم‌گذشت.




    دانشنامه سوره های قرآن

    سوره قرآن



    کد احادیث موضوعی

    حدیث موضوعی




      شرح دعای سحر (عربی)   ...

     

     

    تصویری از ترجمه کتاب دعای سحر

    امام خمینی این کتاب را در سال ۱۳۴۷ق یعنی در ۲۷ سالگی تالیف کرده‌ است. سال تألیف این اثر مصادف است با سال ورود شاه آبادی به قم. امام خمینی در دو نقطه از ایشان یاد و مطلبی نقل می‌کند. تألیف این کتاب در سال اول شاگردی نزد شاه‌آبادی، این نکته را روشن می‌کند که امام خمینی همان‌گونه که خودش در اولین برخورد و ملاقات با شاه‌آبادی گفته، فلسفه را قبلا خواند بوده و در عرفان نیز کار کرده و استاد دیده بود. این کتاب به زبان عربی بوده و ترجمه فارسی آن نیز منتشر شده است.

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق  لینک ثابت



    [دوشنبه 1399-03-12] [ 12:53:00 ب.ظ ]





      امام حسین   ...
    امام حسین

    می دانی چه چیزی مهم است؟
    یک پشتیبان مهربان! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی،
    کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است…
    تو را دارم چه غم دارم
    حسین جانم حسین جانم…
     

    بریده ای از کتاب:
    نمی دانست چه گونه حرفش را بزند. از هر کس پرسیده بود نشانی حسین بن علی را داده بودند!
    بخشنده ترین این دیار حسین است.
    -مشکلت را فقط حسین حل می کند!
    -از من می شنوی جز با حسین با کسی دیگر در میان نگذار!
    –حسین را که ببینی خودش کارت را سامان می دهد!
    -این جا بی خود نگرد، خانه ی پسر علی از آن سوست!

    بریده کتاب :
    ابالفضل العباس بر بام خانه ی خدا ایستاد و خطبه خواند، روز هشتم ذیحجه.
    سرها بالا را نگریستند و صدای رسای عباس را شنیدند:
    این خانه به برکت قدوم جد حسین شد قبله…
    حال شما ناسپاسی می کنید و راه خانه را بر امام می بندید…

    همانا حکمت خداست و گرنه شما می دیدید که این خانه ی خداست که به سمت حسین مشتاقانه می شتابد… و حجرالاسود است که برای تبرک، به سمت دستان حسین پرواز می کند…


    ?namaktab.ir ?namaktab.blog.ir ?@namaktab_ir

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1399-03-07] [ 11:51:00 ق.ظ ]





      امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین…   ...
    امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین…

    امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین…
     

    امیر من : نرجس شکوریان فرد، عهد مانا

     

     

    بریده کتاب(۱):

    هق هق گریه هم را خاموش نمی کنم!
    جلوی اشک هایم را نمی گیرم!
    به خودم دلداری نمی دهم تا آرام شوم!
    اما خدایا! فقط حسین است که می تواند برای تو همه ی زندگی اش را ببخشد.

     

    ?namaktab.ir ?namaktab.blog.ir ?@namaktab_ir

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق  لینک ثابت



     [ 11:48:00 ق.ظ ]





      زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند…   ...
    زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند…

    معرفی:

    زنان عنکبوتی فرا داستانی است که از میان جامعه ایران، سر بلند می کند…

    بریده کتاب زنان عنکبوتی :

    من فقط عکسای خودمو می ذاشتم.? عکس های مهمونیا و گردشایی که می رفتم. یا گردش و تفریح.?
    عکسای خودمو دوست داشتم. البته برام مهم بود که لایک ❤️و پیام هم داشته باشم?.
    پیجم مثل بچه ام شده بود. مثل خونه خودم. هم دوستش داشتم، هم توش راحت بودم?. خیلی راحت…
    همین که نامحدود بود و آزادی رو لمس می کردم، احساس قدرت می کردم.

     

    بریده کتاب(۲):

    سینا همراه افسر عملیات رفت سمت مترو و شهاب سمت میدان آزادی! زن که در تور قرار گرفت… همراهش شد تا شلوغی مزخرف مترو. تمام زوایای این ایستگاه را حفظ بود و نقطه ی اصلی وصل میکروفون را در نظر داشت. نگاهی به نیرو انداخت و او سری تکان داد. زمان وصل میکروفون که رسید، نیرو مقابل زن قرار گرفت و کیف دستیش را رها کرد. تمام محتویات کیف پخش زمین شد. نیرو عصبی و با ناراحتی رو به زن گفت:
    -خانوم … خانوم ! این چه وضعشه؟
    زن کمی عقب کشید و هراسان از عکس العمل او خم شد تا وسایل را جمع کند. وسایل کیف بیشتر از آنی بود که راحت جمع شود و غرغرهای نیرو، زن را وادار کرد تا بنشیند و کیفی که رو دوشش بود را زمین بگذارد. سینا خودش را رساند. نشست و گفت:

    -زن ها همیشه گیجند. ببین خانم با کیف این آقا چه کار کردی؟
    نیرو با ابروهای در هم رفته از زن دفاع کرد:
    -نه آقا خب این خانوم حتما کار داشتند که عجله کردند. الان هم با هم جمع می کنیم. شما زحمت نکشید. خانم شما هم خودتون رو ناراحت نکنید.
    حین گفتگو، سینا میکروفون را نصب کرد. وسایل جمع شد و نیرو با زن همراه شد! زن از موقعیت پیش آمده راضی بود، سر صحبت را با نیرو باز کرد و چرایی عجله اش را گفت. فرصت پدید آمده بود. بعد از مترو هم با توجه به هم مسیر شدنشان نیرو را کشاند سمت محل کارش.

    بریده کتاب(۳):

    اشک آرام آرام از گوشه ی چشمش راه گرفت… مثل همان اوایلی که جشن طلاق گرفته بود. در جشن کلی خندیده بود و با بچه های دانشگاه خوش گذرانده بود و بعد هم کیک سیاه را خودش بریده بود. اما همان شب تا صبح دو بار بالشش را عوض کرد، بس که اشک ریخته بود. پذیرش شکست سخت است، برای یک زن سخت تر! چرا این طور شد:
    _البته اون می گفت من عوض شدم. دعوامون زیاد شده بود. خیلی به رابطه ی من با بعضیا حساس شده بود. دلش می خواست من حواسم بیشتر باشه…

    بریده کتاب(۴):

    خونه نیست که دژه…
    شهاب پیاده شد و در سکوت شب پهباد را راهی ساختمان کرد. سینا و امیر تصاویری که پهباد از فضای داخل حیاط نشان می داد را روی لب تاب کنترل می کردند. سینا گفت:
    _یه دوربین بالای در ورودی حیاط، اینم دومی بالای ورودی ساختمون، چه قفل کتابی زدن به درش، تمام پنجره ها هم نرده داره که!

    امیر به نور ضعیفی که از یکی از پنجره های این ساختمان دیده می شد اشاره کرد:
    _این ساختمونی که کنار حیاطه انگار تازه ساخته شده! یکی هنوز توی این ساختمونه سینا!
    شهاب داخل ماشین نشست و گفت:
    -هیچ راه نفوذی به داخل ساختمون نبود.
    سینا فیلم را کمی عقب آورد و دوباره با دقت دیدند. شهاب زمزمه کرد:
    -یعنی چند نفر دائم اونجان! بیرون نیومدن تا ببینیمشون؟
    امیر نفسش را بیرون داد و گفت:
    -شاید هم این جا به خونه ی بغلی راه داره و رفت و آمد از اون جاست.

    هر دو برگشتند سمت عقب و منتظر نگاه کردند به امیر و او گفت:
    با آدم های ساده لوح و دوزاری طرف نیستیم.
    امشب نرید خونه. دم سحر هلی کم رو وارد خونه کنید، یه دور دیگه با دقت ببینید. تا خدا چی بخواد! به آرش هم بگید دوربینا رو هک کنه و تصاویر دو ماهی که این خونه راه افتاده رو ببینید. تصاویر همین دو تا دوربین داخل حیاط رو!

     

    ?namaktab.ir ?namaktab.blog.ir ?@namaktab_ir

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق  لینک ثابت



     [ 11:47:00 ق.ظ ]





      کتاب هنوز سالم است : روح که سالمِ سالمِ سالم باشد سالم ماندن جسم غریب نیست…   ...
    کتاب هنوز سالم است : روح که سالمِ سالمِ سالم باشد سالم ماندن جسم غریب نیست…


     

    کتاب هنوز سالم است
    (ج۴ مجموعه از او)
    شهید شفیعی
    نویسنده: نرجس شکوریان فرد
    انتشارات: عهد مانا

    معرفی:

    من در سال ۱۳۸۱ در تشییع پیکر محمد رضا شفیعی شرکت کرده بودم و می دانستم که پیکر مطهرش سالم است. ولی همیشه دوست داشتم دلیل سالم بودن پیکرش رو بدونم. وقتی این کتاب رو خوندم اصلا فکر نمی کردم که این قدر زندگی ساده و خاکی داشته باشن. متوجه شدم که مادر نقش سازنده ای داشتند. مادر شهید یک الگوی بسیار عالی برای زنان و مادران جامعه هستند و خود شهید الگوی بسیار بزرگی برای جوانان.

    خلاصه:

    جنازه محمدرضا را از زیر خاک در می آورند. بعد از ۱۶سال جنازه سالم است.
    محمدرضا پسر خانواده ای ساده بود.
    مادرش قالی می بافت و پدرش دست فروش بود. اما یک رازهایی باید باشد که این اتفاق عجیب در عالم بیفتد…
    بخوانید تا بدانید.

    بریده کتاب(۱):

    بعد از تبادل اسرا، نوبت جنازه‌ها رسید. قرار شد حتی استخوان‌ های شهدا را تحویل بدهند.
    عراقی‌ها رفتند سراغ قبرها. یکی شان هم قبر محمدرضا بود. با بیل و کلنگ خاک ها را کنار زدند، اما…..
    به فکر چهار تکه استخوان بودند، اما محمد رضا صحیح وسالم بود، رشید و چهار شانه. هیج چیز تکان نخورده بود؛ موهایش؛ پوستش؛ مژه اش؛ محاسن پرش؛ حتی زخم تنش. انگار چند دقیقه ی پیش شهید شده بود. عکس ها ومدارک را مطابقت دادند.

    خبر به گوش صدام رسید. دستور داد جنازه را تحویل ندهند، سه ماه زیر آفتاب داغ عراق بگذارند؛ ولی هیچ اتفاقی نیفتاد. پودر تجزیه روی بدن و صورت محمد رضا ریختند، نه سوخت، نه پودر شد، فقط کمی تغییر کرد. رنگ پوستش سفید بود، سبزه ی با مزه شد. به هر دری می زدند، رسواتر می شدند. صلیب سرخ در جریان بود وایران هم مدرک داشت؛ مجبور شدند محمدرضا را تحویل دهند ؛ « و مکروا مکرالله والله خیر الماکرین»

     

    ?namaktab.ir ?namaktab.blog.ir ?@namaktab_ir

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق  لینک ثابت



     [ 11:45:00 ق.ظ ]





      معرفی کتاب   ...
    معرفی کتاب

    معرفی کتاب
    این کتاب، داستان لیلا دختری است که در تضاد بین داشته های خود و خانواده و اجتماع متحیر مانده است. لیلا به خاطر موقعیت کاری پدرش که در مأموریت های فرامرزی است، مجبور است دوری و سختی هایی را تحمل کند و تحمل این سختی ها و مشکلات نبود پدر، می شود ناهنجاری های برخوردی او با اطرافیانش.
    زندگی لیلا پر از لحظات تنهایی است و این تنهایی ها فرصت هایی برای تفکر او ایجاد کرده است. او معیارهایی را برای زندگی آینده اش برگزیده که شاید اجبار شرایط و زمانه، در آن نقش داشته و حالا می خواهد مختارانه و آزاد، مسیر زندگی اش را متفاوت جلو ببرد.

    در این داستان، خواننده، شاهد درگیری های شخصیت های داستان است که هر کدام به نوبه ی خود، رنجی دارد که زندگی اش را تحت الشعاع قرار می دهد. رنج مقدس یک تابلو از زندگی افراد اطراف ماست. چه خوب، و چه بد. داستان می گذارد که هر شخصیتی، خودش، آنچه که زندگی اش را تحت الشعاع قرار داده است دریافت کند و پیش از آنکه بخواهد تمام مشکلاتش را بر گرده ی دیگری سوار کند، نقش خودش را در زندگی اش ببیند.

    رنج مقدس با واقعیاتی همراه است که لحظه لحظه در زندگی دختر و پسر، زن و مرد ، مذهبی و غیر مذهبی جریان دارد. گفتگوها و عکس العمل ها، تصمیم گیری ها و شادی ها و غم هایی که حجم سنگینی از درد را بر قلب ها و زندگی ها می اندازد. داستان رنج مقدس، جریان همین امروز دنیای ماست که داریم در ان غلت می زنیم.
    این کتاب، لذت ساعت های متفاوت مطالعه ی خانواده ی ایرانی را در کام مخاطب می نشاند.

    موضوعات: معرفی کتاب, اخلاق, مناسبتی  لینک ثابت



     [ 11:40:00 ق.ظ ]





      ماه مبارک رمضان، مکتب عالی تربیت و اخلاق   ...

    ماه مبارک رمضان، مکتب عالی تربیت و اخلاق
    نویسنده: لطف الله صافی گلپایگانی

    کتاب حاضر که به قلم فقیه وارسته، حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی به رشته تحریر درآمده، پیرامون آثار این ماه عظیم سخن می گوید.

    این کتاب آکنده از نکات جالب و جذاب تفسیری، حدیثی، تربیتی و اخلاقی است و خواننده، مطالب نافع و سودمندی را درباره ماه مبارک رمضان و آثار این ماه به دست می آورد.

    این کتاب، راهنمای خوبی برای همه خوانندگان و افرادی است که خواهان منبعی مفید درباره اخلاق اسلامی و ارتقای سطح معرفت و آگاهی خود در این زمینه هستند.

    قلم کتاب، روان و مطالب آن دارای چینش منطقی و دقت علمی خوبی است و مستندات به خوبی با ذکر آدرس ذکر شده اند و کثرت استفاده از آیات و روایات و حکایات اسلامی از ویژگی های برجستة این اثر است.

    اثر مزبور مشتمل بر شانزده باب است که عبارتند از:

    درباره باب اول: فضیلت ماه مبارک رمضان در خطبه رسول خدا صلی الله علیه وآله، باب دوم درباره روزه، ندای الهی است که شرحی بر آیة 183 سوره بقره است. باب سوم درباره ماه رمضان، ماه نزول قرآن است که در آن مطالب متنوعی درباره قرآن آمده است… و سرانجام باب شانزدهم درباره عید سعید فطر است.

    موضوعات: معرفی کتاب, احکام  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1399-02-03] [ 10:51:00 ق.ظ ]





      معرفی کتب نرجس شکوریان   ...
    معرفی کتب نرجس شکوریان
    موضوعات: معرفی کتاب, احکام  لینک ثابت



    [دوشنبه 1399-02-01] [ 02:20:00 ب.ظ ]





      معرفی کتاب   ...
    معرفی کتاب

    ?#اپلای
    دانشجویان علاقه مند به مهاجرت داستان «اپلای» را بخوانند.
    این داستان، به مشکلات تحصیل در کشور و انگیزه های مهاجرات دانشجویان از ایران پرداخته است. نویسنده تلاش کرده است با به تصویر کشیدن توان مندی های جامعه ایرانی برای کار و پیشرفت و نیز جاذبه های غرب برای تحصیل و کار، علت ماندن یا رفتن دانشجویان را توجیه کند.
    میثم، شخصیت اول داستان، دانشجوی نخبه ایرانی است که از طرف دانشگاه های اروپایی دعوت به همکاری می شود و در این میان درگیر ابراز علاقه های افراطی یکی از هم دانشگاهی هایش قرار می گیرد.


    ?از جدیدترین اثار نرگس شکوریان فرد
    ?اعتقادات و ارزشهای خود را در قالب داستان به نوجوانانتان منتقل کنید.

     

    نویسنده؛ نرگس شکوریان فرد
    انتشارات؛ عهد مانا
    ویژه؛ نوجوانان و جوانان

    https://zandarasrejadid.kowsarblog.ir/

    موضوعات: معرفی کتاب, احکام  لینک ثابت



     [ 02:18:00 ب.ظ ]





      سه دقیقه در قیامت   ...
    سه دقیقه در قیامت

    معرفی کتاب
    این کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است.

    از دیدگاه قرآن و روایات، برزخ و قبر یک چیز است که گاهی از آن به عالم قبر و گاهی از آن به عالم برزخ یاد می شود. برزخ در لغت یعنی چیزی که حایل بین چیزی و چیز دیگر باشد.

    ازاین رو به جهانی که میان دنیا و آخرت واقع می شود برزخ اطلاق می گردد؛ چنان که در آیاتی از قران، برزخ بیانگر فاصله میان دو دریاست. برزخ در اصطلاح حکمت : به همان عالم مثال اطلاق می شود ، زیرا عالم مثال حد فاصل بین عالم عقل و عالم ماده است. و در اصطلاح شریعت : فاصله میان مرگ تا قیامت کبری را گویند. برزخ قیام و زندگی جدید و جهانی نو است؛ خواه گودالی از گودالهای دوزخ باشد، یا باغی از باغهای بهشت. پس برزخ معبر و دالان ورودی به قیامت و حشر اکبر است و انسان در ادامه ی مسیر زندگی دنیا وارد جهان برزخ می شود، که سراسر آگاهی و حیات است «النّاس نیام فإذا ماتوا انتبهوا»
    قرآن کریم در آیاتی از جهان برزخ خبر داده است؛

    مانند:
    ۱ـ «… و من ورائهم برزخ إلی یوم یبعثون :واز پس انان برزخی است ، تا روزی که مبعوث شوند.« این آیه حکایت می کند که ، بعد از مردن تا قیامت حالتی وجود دارد که آن حالت ،حائل و فاصله میان زندگی این دنیا و قیامت است.

    کتاب حاضر مطالبی را در این باب ارائه می کند.

    موضوعات: معرفی کتاب, احکام  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1399-01-28] [ 12:47:00 ب.ظ ]





      معرفی کتاب به مناسبت هفته پژوهش   ...
    معرفی کتاب به مناسبت هفته پژوهش

    کتاب ترگل، بیست دلیل عقلی و روانشناسی برای حجاب ، کتابی است تمام‌ رنگی که با ادبیاتی روان و امروزی، بیست دلیل عقلی و روانشناسی برای حجاب بیان می‌کند.

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1398-09-27] [ 10:39:00 ق.ظ ]





      من زنده ام   ...
    من زنده ام

    من زنده ام
    کتاب «من زنده ام» در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته ۴ بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگوی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان‌های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد. سی و چند روز بیشتر از حمله‌ رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی به دست نامحرمان اسیر شدند. «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی‌ها اول که ماشینشان را محاصره می‌کنند، از خوشحالی پایکوبی می‌کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می‌کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می‌گویند از نظر ما شما ژنرال‌های ایرانی هستید.

    عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می‌توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده ام. معصومه آباد»
    این کتاب به تقریظ سید علی خامنه‌ای و توسط انتشارات بروج به چاپ رسیده است.
    بخشی از کتاب:
    نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان بنت الخمینی و ژنرال به من جسارت و جرأت بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی‌توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه‌ امام حسین می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه‌ عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب…

    وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادر‌ها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سرباز‌های عراقی که این صحنه را دیدند، به آن‌ها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادر‌ها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یکباره یکی از برادر‌ها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه‌ی غلیظ آبادانی، جواد (مترجم ایرانی عراقی ها) را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن. رو به سرباز‌های بعثی کرد و گفت: به من می‌گن اسمال یخی، بچه‌ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه ما به سر ناموسمون قسم می‌خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت:ما به سبیلمون قسم می‌خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن‌ها رو به اسارت می‌گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده…

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



    [شنبه 1398-09-09] [ 09:46:00 ق.ظ ]





      دختر شینا   ...
    دختر شینا

    دختر شینا
    «دختر شینا» روایت خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان، همسر سردار شهید ستار ابراهیمی از شهدای برجسته استان همدان است که در عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. قدم خیر محمدی کنعان (۱۳۴۱)، راوی کتاب، در ۱۴ سالگی با ستار (صمد) ابراهیمی هژیر ازدواج می‌کند و صاحب پنج فرزند می‌شوند. در بیست و چهار سالگی شوهرش را در جنگ از دست می‌دهد و از آن زمان و با وجود ۵ فرزند، ازدواج نکرد و به تنهایی فرزندانش را بزرگ کرد.

    بهناز ضرابی‌زاده که نگارش این اثر را برعهده داشته، درباره شخصیت راوی کتاب می‌نویسد: این موضوع برای من بسیار تامل برانگیز بود، زنی که در روستا زندگی می‌کرد به فضای شهر آمده و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود بنابراین تصمیم گرفتم درباره فراز و نشیب‌های زندگی این زن با او مصاحبه کنم.

    کتاب «دختر شینا» توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
    بخشی از کتاب:
    داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد، جا خوردم،زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌زد. آن قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: قدم چه شده؟ چرا رنگت پریده؟ کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه زن برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: فکر کردم عقرب تو را زده پسر ندیده.

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



     [ 09:43:00 ق.ظ ]





      دا   ...
    دا


    دا
    «دا» کتابی است درباره خاطرات سیده زهرا حسینی در زمان جنگ و محاصره خرمشهر و در حدود ۷۰ بار تجدید چاپ شده است. گذشته از نقد‌های فراوانی که بر این کتاب وجود دارد به بررسی مختصر آن از زبان عبدالحمید جعفری می‌پردازیم. کلمه «دا» همان دایه یا دایکه یا دالکه یا مادر به زبان کردی است که مخفف آن می‌شود «دا». کتاب دا خاطرات سیده زهرا حسینی، یکی از دختران شجاع خرمشهر است که آن را به مادرش تقدیم کرده است.

    کتاب «دا» اثر سیده زهرا حسینی  توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
    بخشی از کتاب:
    رفتم طرف شیلنگ آبی که گوشه باغچه افتاده بود. شیر را باز کردم. خدا را شکر آب می‌آمد. اول دستم را که بعد از جمع کردن مغز پیرمرد خاکمال کرده بودم شستم. بعد دستم را پر از آب کردم و به طرف دهان بچه بردم. صدای گریه اش آرام شد و دهانش را به آب نزدیکتر کرد، ولی سریع سرش را برگرداند و گریه اش را از سر گرفت… بی تابی بچه را که می‌دیدیم به بی کسی و بی پناهیش فکر می‌کردم و می‌خواست دلم بترکد. دیگر نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. رفتم توی همان وانتی که هنوز مشغول تخلیه جنازه هایش بودند، نشستم. چهره زن‌های کشته شده در نظرم بود. یعنی کدامیک از این‌ها مادر این طفل معصوم بودند؟

     

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



     [ 09:42:00 ق.ظ ]





      پایی که جا ماند   ...
    پایی که جا ماند

    پایی که جا ماند
    کتاب «پایی که جا ماند» یادداشت‌های روزانه سید ناصر حسینی پور از زندان‌های مخفی عراق است. سید ناصر حسینی پور این کتاب را به گروهبان عراقی «ولید فرحان» سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت  که در زمان اسارت، او را بسیار شکنجه و آزار داده، تقدیم کرده است.

    سید ناصر چهارده ساله بود که به جبهه رفت و در شانزده سالگی در آخرین روز‌های جنگ، در جزیره مجنون به اسارت عراقی‌ها درآمد، وقتی اسیر شد یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بوده است. با این حال تصمیم می‌گیرد در دوره بعد از اسارت باز هم دیده‌بان اتفاقات و حوادث باشد، اما این بار بدون دوربین و دکل. او دیده‌ها و شنیده‌هایش را در کاغذ‌های کوچکی که از حاشیه روزنامه‌ها و کتاب‌های ارسالی سازمان مجاهدین خلق جمع آوری کرده است، با رمز می‌نویسد و در لوله عصایش جاسازی می‌کند.

    کتاب «پایی که جا ماند» اثر سید ناصر حسینی پور  توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
    بخشی از کتاب:
    امروز بعدازظهر دمای هوا نسبت به روز‌های قبل چند درجه کمتر بود. هر چند برای ریختن آتش تهیه از غروب تا موقع طلوع خورشید مشکلی نبود؛ برای دشمن، مشکل در روز و گرمای بالای ۴۵ درجه بود. دشمن با شلیک گلوله‌های دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جاده خندق و جاده‌های عقبه و پشتیبانی ما از جمله جاده‌های سیدالشهدا، بدر قمربنی‌هاشم، صاحب الزمان، شهید همت و جاده جدیدالاحداث شفیع‌زاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در این‌جور مواقع دشمن جاده‌ها، سنگر‌های فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبار‌های ادوات و توپخانه را با گلوله‌های دودزا نشانه‌گیری می‌کرد، دیده‌بان‌های عراقی محل اصابت گلوله‌ها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر می‌کردند. آن‌طور که بچه‌های اطلاعات قرارگاه می‌گفتند، عراقی‌ها روبه‌روی جزیره مجنون فقط ۱۳۰ کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند.

     

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



     [ 09:41:00 ق.ظ ]





      کتاب «از معراج برگشتگان»   ...
    کتاب «از معراج برگشتگان»

    کتاب «از معراج برگشتگان»
    این کتاب درباره خاطرات حمید داوودآبادی در طی سال‌های ابتدایی انقلاب تا پایان جنگ است و فصلی دارد که به آشنایی وی و شهید «مصطفی کاظم زاده» می‌پردازد. این فصل یکی از بخش‌هایی بود که خیلی مورد توجه و استقبال مخاطبان قرار گرفت. به همین دلیل نویسنده تصمیم گرفت محتوای آن فصل از کتاب را با خاطراتی که از آن شهید از سال‌های بعد از جنگ دارد ضمیمه کند و همراه با عکس و اسناد که از این شهید برجای مانده است به صورت یک کتاب مستقل منتشر کند.

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



     [ 09:40:00 ق.ظ ]





      دیدم که جانم می‌رود   ...
    دیدم که جانم می‌رود

    شهید مصطفی کاظم زاده در ۹ شهریورماه ۱۳۴۴ در محله شاهپور دیده به جهان گشود. این کتاب به زندگینامه، آشنایی، آشنایی با امام، عضویت در حزب الله شرق تهران، حضور در جبهه و آشنایی با رزمندگان دفاع مقدس، عملیات رمضان، وصیت نامه خوانی، تشییع و شهادت و … به همراه آلبوم تصاویر و اسناد منتشر شده در مطبوعات کشور در هنگام شهادت وی می‌پردازد.

    این کتاب اثر حمید داود آبادی و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است.
    بخشی از کتاب:
    چه کار باید می‌کردم، اصلا چه کار می‌توانستم بکنم؟ مصطفی داشت می‌رفت: تنهای تنها. اما من نمی‌خواستم بروم اصلا من اهل رفتن نبودم. نه می‌خواستم خودم بروم نه مصطفی. تازه او را کشف کرده بودم برنامه‌ها داشتم برای فردا‌های دوستی مان حالا او داشت می‌رفت. او داشت می‌شد رفیق نیمه راه، من که ماندم. من که اصلا اهل رفتن نبودم ماندن مصطفی، برای من خیلی مهم و با ارزش‌تر بود تا رفتنش. حالا باید او را چه طوری از رفتن منصرف می‌کردم. بدون شک خودش بود. مگر نه اینکه من نخواستم بروم و نرفتم پس اگر او هم از ته دل به خدا التماس می‌کرد که نرود حتما می‌توانست دل خدا را به دست بیاورد. پس باید کاری می‌کردم که نگاه و خواست مصطفی عوض شود باید با خواست و تمایل او نظر خدا را هم برمی‌گرداندم.

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



     [ 09:32:00 ق.ظ ]





      معرفی کتاب انتظار بهار و باران   ...

    کتاب انتظار بهار و باران 

    فهرست مطالب

    به عنوان پیشگفتار
    انتظار… انتظار مهدى (علیه السلام)
    دین بر پایه انتظار
    چشم انتظار باران
    در انتظار روح نماز
    تلاشى هدفمند
    حماسه انتظار
    انتظار وشهادت
    بالِ پرواز
    انتظار بهار وباران!
    در جستجوى فضیلتها
    درجات انتظار/ روزه داران واقعى چگونه اند؟
    همنشینان امام زمان چگونه اند؟
    جنگاوران رکاب مهدى (علیه السلام) چگونه اند؟
    شاهدان شهید سپاه رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) چگونه اند؟
    ویژگیهاى منتظرین/ شناخت امامت وامام…….

    مبحث انتظار، سابقه اى به قدمت تاریخ آفرینش انسان دارد.
    از آن زمان که فرشتگان الهى به امر خدا در برابر حضرت آدم (علیه السلام) سر به سجده فرود آوردند،(۱) بحث انتظار قائم موعودى از سلاله پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبداللّه (صلى الله علیه وآله وسلم) مورد تأمّل قرار گرفت.(۲)
    از آن زمان که حضرت نوح (علیه السلام) پس از نهصد سال اقامت در میان قوم وفراخواندن آنان به دین خدا، ناامید گشت وبراى نابودى کافران دعا نمود،(۳) چشم انتظارى او آغاز گشت.
    او اگر چه تا آمدن طوفان ونابود شدن کافران زمان خودش بیش از پنجاه سال انتظار نکشید،(۴) امّا انتظار چند هزار ساله او، براى غلبه کامل دین خدا وریشه کن گشتن همگانى کافران تا زمان ظهور حضرت مهدى (علیه السلام)، ادامه خواهد یافت.
    از آن زمان که حضرت ابراهیم (علیه السلام) پایه هاى کعبه را بالا برد ودعا کرد تا خداوند سر زمین مکه را جایگاه امنیت وایمان قرار دهد،(۵) انتظارِ روزى در دلش جاگرفته بود که فرزندى از نسل او واز سلاله آخرین پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در همین دیار ودر کنار همین خانه، تکیه بر همین پایه ها خواهد داد ونداى توحید را به گوش همه جهانیان باز خواهد خواند.(۶)…….

    واینک دوران ما، به عنوان حسّاس ترین بخش از دوران غیبتِ آخرین حجّت الهى، حضرت مهدى (علیه السلام)، تابناک ترین عصر انتظار به شمار مى رود.
    پر شکوه ترین وبى مانندترین قیام مردمى شیعه، به رهبرى سرخیل شیفتگان ومنتظران حضرت مهدى (علیه السلام) وبا فداکارى وجانبازى وخونفشانى میلیونها انسان پاکباخته راه انتظار، در این دوران به ثمر نشسته، تا در قالب جهمورى اسلامى ایران، اسوه والگویى براى همه جهانیان باشد ودنیا را به سمت انتظارِ حکومت جهانى امام زمان (علیه السلام)سوق دهد.
    در آن روزگاران که در این مملکت؛
    هر نوع آزادى تبلیغ مى شد جز (آزادى اندیشه دینى)!
    هر نوع سخنى آزاد بود جز سخن از (رهبرى مذهبى)!
    هر کالایى خریدار داشت جز (قرآن)!
    هر حرکتى مجاز بود جز حرکت در راه (اسلام ناب)!
    در آن روزگار که (اسلام) را تسلیم در برابر سلطه حاکم!
    (قرآن) را کتابى متبرّک براى عروسى ها وعزاها!
    (ولایت) را اقامه مراسمى سرگرم کننده در ولادت ها وشهادت هاى ائمه (علیهم السلام)!
    و(انتظار) را سکوتى ذلیلانه ونشستنى عافیت طلبانه! مى خواستند، امام راحل برخاست ومردم را با انگیزه (چشم انتظارىِ خورشید) به سمت روشنایى ها هدایت کرد ومردم شیعه چشم انتظار که اینک (اسلام) را به عنوان (برنامه زندگى)،
    (قرآن) را به عنوان (کتاب قانون)،
    (ولایت) را به عنوان (رهبرى مبتنى بر وحى)،
    و(انتظار) را به عنوان (حرکتى پرشور وپر امید) به سمت هدفهاى آسمانى پذیرفته بودند تحت رهبریهاى امام، با ایمان به پیروزى قطعى ونافرجام نماندن قیام، علیه طاغوت واستکبار شوریدند وبا پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى، راه پرافتخار استقلال ورهایى وعزّت را به سایر ملّت هاى حرمان کشیده ودر بند دنیا نشان دادند.
    اینک نیز در پایان دومین دهه این انقلاب همه جانبه، (همان امّت) به رهبرى فرزند برومند (همان امام) (قدس اللّه نفسه) براى آشناتر کردن سرگشتگان دنیاى مادّیت با انتظار حقیقى وفتح آفاق تازه ترى از آرمانهاى موعود، با ایمانى راسخ وبا عزمى استوار، همچنان نستوهانه وبى تردید در راهند.
    واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمکران، در آستانه سالگرد میلاد منجى عالم بشریت حضرت مهدى (علیه السلام)، حاصل تلاشى مختصر در زمینه بازشناسى انتظار را خدمت همه شیفتگان ومنتظران امام زمان (علیه السلام) تقدیم مى دارد.
    به این امید که این خدمت ناچیز، در آستان مقدّس آن امام بزرگوار مورد قبول وعنایت قرار گیرد وبه دعاى حضرتش، خداوند چشمان منتظران را به دیدن جمال نورانیش فروغ وروشنى بخشد.
    (یا ایها العزیز مسّنا واهلنا الضّرّ وجئنا ببضاعة مزجاة فأوف لنا الکیل وتصدّق علینا إنّ اللّه یجزى المتصدقین).(۱۳)……

    واحد تحقیقات/ مسجد مقدّس جمکران ـ قم/۱۵ شعبان ۱۴۱۸

    موضوعات: معرفی کتاب  لینک ثابت



    [یکشنبه 1397-09-18] [ 01:53:00 ب.ظ ]






      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
     
     
    مداحی های محرم